لقمان حکیم علیهالسلام وقتی که از سرزمین خود بیرون رفت، در موصل ـ که به آن کوملیس گفته میشد ـ فرود آمد.وقتی که در کارش در ماند و اندوهش شدّت گرفت و کسی هم نبود که او را در انجام دادن کارش کمک کند، پسرش را به خانه برد و در را بر روی خود بست و او را پند داد و گفت:پسرم! دنیا، دریای عمیقی است که انسانهای بسیاری در آن هلاک شدهاند. از عمل در آن، توشه بر گیر، و کشتیای را بر گیر که مسافر آن، پَروامندی از خدا باشد. سپس سوار بر کشتی، به اعماق دریا برو، تا نجات یابی، و من نگرانم که نجات نیابی.پسرم! کشتی (نجات) ایمان است، و بادبان آن توکّل، و سکان آن شکیبایی، و پاروهایش
روزه و نماز و زکات.پسرم! هر که بدون کشتی وارد دریا شود، غرق میگردد.پسرم! سخن اندک بگو، و خداوند عز و جل را در همه جا یاد کن؛ چرا که او تو را بیم داد و ترساند و آگاه ساخت و آموخت.پسرم! از مردم پند بگیر، پیش از آن که تو مایه پند مردم شوی.پسرم! از (پیشآمد) کوچک، پند بگیر و پیش از آن که بزرگ بر تو وارد شود.پسرم! هنگام خشم، خود را مهار کن تا هیزم جهنّم نشوی.پسرم! فقر، بهتر از این است که ستم کنی و سرکشی نمایی.پسرم! بپرهیز از این که قرض بگیری و در پرداخت آن، خیانت ورزی.پسرم! بپرهیز از این که کسی را خوار نمایی؛ چرا که خود نیز خوار میشوی.پسرم! بپرهیز از این که فقیر از دنیا بیرون بروی و دیگری را سرپرست کار و داراییات قرار دهی که او را امیر گرداندهای.پسرم! خدای متعال، مردم را به خاطر عملشان گرو گرفته است. پس وای بر آنان، به خاطر آنچه دست و دلشان کسب کرده است.پسرم! دنیا را در حالی که گناهان و شیطان در آن هستند، امن ندان.پسرم! هر آینه نیکوکارانِ پیشین، مورد آزمون قرار گرفتند، پس پسینیان چگونه برشی از کتاب...
ادامه مطلبما را در سایت برشی از کتاب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : polsefidpl بازدید : 302 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 2:55